واقعیت تلخ

امروز از خونه زدم بیرون طبق عادت هر روز برا پیاده روی به سمت یکی از محله هایه شهرمون رفتم اسمش  B1بود یکی از دوستان قدیمیم رو  اتفاقی دیدیم اون اطلاع داشت که من پروژه ای هستم وبیشتر تو منطقه پارس جنوبی کار میکنم ازش پرسیدم چیکار میکنی گفت خلاف میکنم گفتم منظورت چیه !گفت مواد میفروشم منم با تعجب پرسیدم چرا این کار رو میکنی گفت پولش نقده مثه شما نیستم برم عسلویه 3سال کار کنم 3سال هم دنبال پولام بدووم الان راحت روزی اینقد بدست میارم شبم میرم تو خونم ،بعد از چند دقیقه ازش جدا شدم و بدرود بهش گفتم و به راه خودم ادامه دادم تو رفتن به این فکر افتادم که چقدر میتوته یک اجتماع بیمار باشه وفساد توش بیداد کنه که فروشند مواد مخدر که باعث مرگ انسان ها هستش در امدش انقد بالا باشه که ماها که تو اجتماع معروفیم به حقوق هایه بالا رو مسخره کنه فهمیدم اگر پاک کار کنی باید فقیر باشی  . 

زوئبین کارگر پروژه ای