نامه رسیده به نشریه پیام سندیکا

من حسین هستم. میخواهم واقعه ای که شاهد بودم را توضیح دهم. من از آذر امسال در پروژه کثیف و حق کارگرخور  پالایشگاه نفت ستاره خلیج بندرعباس، چه سختی ها که از دست پیمانکار و وضعیت اسفبار این پروژه کشیدم

در ابتداجهت استخدام به شرکت شهید رجایی پالایشگاه نفت ستاره معرفی شدم بعد از گذراندن روز استخدام و پول خرج کردن از کرایه ماشین بگیر تا سوپیشینه و سرکار رفتم . شغلم هم فیتر است و برای پیمانکاری پارسیان سازه کار می کردم، که قراردادی مشابه با قرارداد سنگین کاران داشت که این قرارداد بعد از 15 روز کار کردن با من بسته شد و حقوق سه میلیون دوست هزار تومان به ازای 24 روز برای در نظر گرفته شد.

از یک هفته اول کارکردم ،بگم ?

دوستان این پیمانکار چنان مرا تحت فشار کاری گذاشت ،مخصوصا فورمن هاشون که من روزی 60 اینچ لوله فیتاپ میکردم . روز چهارم از شدت کار زیاد وشبها از درد نخوابیدن و بی خوابی و سرماخوردگی، سر ظهر تشنج کردم و راهی درمانگاه شدم . بعد از یک روز استراحت، سرپرست پیغام داده که اگر فردا سرکار نیایی، تسویه کن. منهم با تمام اون دردها فردا رفتم سرکار.

خب میخوام یه کمی هم از وضعیت خوابگاه بگم. شاید خیلی از شما تو کمپ حاجبی رفته باشید، یک اتاق به ما دادند که به غیر از من شیش کارگر دیگه هم با من زندگی میکردند .

پیمانکار بی شعور برای گرم کردن اتاق یه هیتر برقی آورد، که نه محافظ داشت نه گرم می کرد. خطر برق گرفتگی داشت و هم آتیش سوزی. این هیتر قرار بود هفت نفرمون که تو اتاق بودیم سینه قبرستون ببره  و هم 120 هزار تومن به من بدبخت خسارت مالی زده ،چطور؟

ما همین هیتر می‌گذاشتیم روی یه سنگ و از ناچاری ، می‌گذاشتیم یه گوشه اتاق تا این که ، من یه کُت تکی داشتم ،اویزان کردن به میخ ، هم اتاقی ماهم از سر ندانم کاری ، این هیتر صاف گذاشته ،زیر کُت من.

متاسفانه شب ساعت 2 بامداد که همه خواب بودند نمیدونم چطور این کُت من میافته بر روی هیتر و میسوزه و دود میکرد ،یکی از هم اتاقی هایمان که از کارگران دلاور مرد و پاک سرشت بلوچ بود، بوی دود به مشامش خورد و به کمک اون و خواست خدا همه رو از خواب بیدار کرد. ما رااز مرگ حتمی نجات داد. بعد که برق روشن کردیدیم دیدیم کُت آتیش گرفته، و سریع خاموشش کردیم و بخیر گذشت ،فردا اون روز به پیمانکار و ایمنی گفتیم که چه اتفاقی افتاده، انگار که به لوله ها میگفتیم ،پیمانکار میگفت خب حالا بزرگش نکنید .

از این گذشته تو کمپ حاجبی چپ بری راست بیایی، بلانسبت شما فقط سگ های ولگرد جلوت سبز میشوند ، این سگ ها با تعداد بیشمار همه بیماری برای کارگر ذلت کشیده میاورند .

هیچ کس هم نیست جوابگو باشه از این همه رنجی که ، کارگران این پروژه فاسد می کشیدند. خوابگاه بلانسبت شما ساس داشت ،سگ داشت ،سرما بود ،اتاق پر از کثیفی بود ،پتو و تشک کهنه بودند و

پیمانکار خبیث  مرا به خاطر این تسویه داد که این اواخر با راهنمایی دوستان سندیکایی، دیگر زیر بار نمی رفتم .اونا هم برای اینکه قوم وخویش ،خودشون بجای ما استخدام کنند این را بهانه را می اوردند .

برای حقوق دو ماهی که کار کرده بودم به امور مالی رفتم، پولم را ندادند ، کارم کشید به حفاظت فیزیکی آنهاهم هیچ کاری نکردند ، و فقط من یک رسید گرفته ام که من از این شرکت طلبکارم.

دوستان ،سرتون سلامت و تنورتون داغ، اگه بخوام از فساد این پالایشگاه بگم باید یه کتاب بنویسم ، فقط میگم با کارگران سندیکایی همکاری کنید . بخدا قسم بدونه متحد شدن ، کار پیش نمیره و وضعیت از اینی که هست بدتر خواهد شد.

درود بر غیرتتان. حسین