تقدیم به کارگران زندانی فولاد و هفت تپه و پرستوی عاشق عسل محمدی

شب یلدا
شب یلدا ، چه پر غوغا گذشت اما
چراغ خانه من کور سو میزد
سفره ما خالیِ خالی
چوهر شب ها.
پدر درمانده و در تب
سرافکنده به زیر،
از شرم
از همسر و فرزند
آرزوی مرگ خود را از خدا می کرد.
چه گوید؟!
با که گوید!
که هفت ماه است
کارفرمایش
نداده اجرت کارش
و دولت
برای رفع این محنت
به زندان برده
همراهان و همکارش

محمد حسین خوان یغما یلدای ١٣٩٧