نان و سندیکا (بخش دوم)

در تابستان سال ١٤٠٠ و به دعوت مرکز پژوهشکده مطالعات توسعه وابسته به جهاد دانشگاهی تهران مصاحبه ای با مازیار گیلانی نژاد مسوول سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران انجام شد که قرار بود در مجله این پژوهشکده چاپ شود. متاسفانه این موضوع انجام نشد و ما دست به انتشار آن می زنیم.

٩-اهمیت تشکیل تشکل ها چیست؟

تشکل کارگری در چه زمینه هایی توان نفوذ و تاثیرگذاری دارند؟ حق تشکل یابی کارگران با چه مشکلاتی مواجه است؟

اگر انسانی چشم نداشته باشد بسیار بهتر است که سندیکا نداشته باشد. اهمیت سندیکا از نان شب برای کارگر واجب تر است. تشکل کارگری می تواند از بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی بکاهد. اگر در یک واحد تولیدی سندیکا وجود داشته باشد ایمنی در محل کار استاندارد شده قتل کارگر پیش نخواهد آمد. حقوقش مرتب داده شده، بیمه تامین اجتماعی اش رد خواهد شد. همین چند قلم یعنی کاهش پرونده های قضایی و کاهش مرگ و میر و کمتر شدن فشار روحی و روانی به خانواده های کارگران. همچنین بیمه شدن تمامی کارگران یعنی افزایش درآمد برای سازمان تامین اجتماعی. شما فکر کنید در دو ماه گذشته چندین خانواده به دلیل ایمن نبودن محیط کار سوگوار شدند و افسردگی آنان چه بر سر روان جامعه خواهد آورد. در دو ماه گذشته خودکشی در میان خانواده های کارگری افزایش یافته چرا؟ وقتی کارگری نمی تواند حقوقش را از کارفرما بگیرد افسرده شده و این افسردگی به خانواده اش منتقل می شود. روزی 12 ساعت کار در پروژه های نفت و گاز و خوابگاههای کثیف، غذای بی کیفیت نبود حمام و دستشویی مناسب برای کارگری که باید ٢٤ روز از خانه دور باشد آن هم در دمای ٥٠ درجه جز افسردگی و رفتن به سوی اعتیاد و خودکشی چه مسیر دیگری می تواند رقم بخورد. اگر سندیکاها فعال باشند این موارد تخلف رخ نخواهد داد و از ناهنجاری های اجتماعی هم کاسته خواهد شد. تا زمانی که نگاه امنیتی و پلیسی بر حق تشکل یابی کارگران حاکم است مشکل حل نخواهد شد و جلوگیری از اجرای اصل ٢٦ قانون اساسی هم فقط به نفع مافیای کارفرمایی است.

١٠ -ساختار شورای عالی کار و گفتگوهای سه جانبه

چه مشکلاتی پیش روی گفتگوهای سه جانبه دولت و کارفرمایان و کارگران وجود دارد؟

شورای عالی کار در حقیقت دو جانبه گرایی است چون دولت با کارفرمایان است. در مذاکرات مزدی در سال 98 و 97 کارفرمایان دولت را نماینده خود در مذاکرات کردند. بی تردید رای کارگر در مقابل 2 رای کارفرما و دولت بیشتر زینتی است. در ضمن نماینده کارفرمایان در مذاکرات مزدی سال 99 هیچکدام کارخانه ای نداشتند و بیشتر به عنوان دلال مذاکرات در این نشست حضور داشتند و این مذاکرات را به کاریکاتوری بدل کردند. یک طرف همه امکانات زور گفتن را دارد و طرف دیگر با دست خالی به این نشست می آید چون اکثریت طبقه کارگر را نمایندگی نمی کند. اینها نمایندگان بخش کوچکی از شوراها را که کارگران مذهبی در آن ها حضور دارند را نمایندگی می کنند و هیچگاه هم از سوی کارگران نظارتی بر عملکردشان نمی شود. این نماینده ها باید به تایید وزارت کار برسند یعنی همه چیز دولتی. مذاکرات اصلی در پهنه میدان روابط کار و کارگری انجام می گیرد. موسسه نذر و اشتغال اصفهان به کارگرش 900 هزار تومان در ماه حقوق می دهد و بیمه اش هم نمی کند و هر وقت هم خواست بیرونش می کند، این مذاکرات واقعی دستمزد است. البته در مواردی هم کارگران می توانند با اعتصاب سراسری مرداد سال 99 در پروژه های سراسر کشور و حضور 45 هزار نفری اعتصاب کنندگان دستمزدشان را بالا ببرند. اگر آزادی وجود داشت طبقه کارگر با تشکل یابی، دستمزد واقعی و نماینده واقعی خود را داشت.

١– نماینده کارگران در این شورا چقدر توانایی چانه زنی با کارفرمایان را دارد؟ چقدر این چانه زنی در حل مشکلات کارگران موفقیت آمیز بوده است؟

وقتی شکل انتخاب نماینده کارگر درست نباشد توانایی این کارگران و چانه زنی شان از 100 به 1 تقلیل می یابد. البته نه اینکه همین افزایش های حقیرانه را که کارفرمایان به زور قبول می کنند را بخواهم رد کنم ولی از کسی که نماینده یک لیوان آب است نمی توان انتظار توفان دریا شدن را داشت. این نماینده ها از سوی انتخاب کنندگانشان هم حمایت نمی شوند چون سیستم انتصاب است و نتیجه اش می شود اینکه بعد از 42 سال کارگر حق اعتصاب ندارد، سندیکا ندارد، تامین اجتماعی اش آب رفته، دستمزدش را نمی تواند بگیرد و هیچ مرجعی هم جوابگو ی او نیست.

12- مشکلات موجود در قوانین کار به نظر شما چه خلاهایی در قانون کار ایجاد کرده است و این خلاها چه مشکلاتی را ایجاد کرده است؟

وقتی کارگر از قدرت تشکل یابی خود منع شود و فقط باید کسانی را انتخاب کند که مذهبی باشند و مورد تایید وزارت کار یعنی فاتحه قانون خوانده شده است. وقتی کارگر حق اعتصاب که در اصل 27 قانون اساسی صراحتن به آن اشاره شده است را ندارد، یعنی هر بلایی که می خواهند سر کارگر و قانون کارش در می آورند. وقتی قانونی بدون نظرخواهی طبقه کارگر نوشته شود جامعه کارگری را چنین دستخوش مشکلات می کند. جالب است که مهندسین قوانین خودشان را خودشان می نویسند و پزشکان هم همین طور و حتا دادگاه هایشان هم از سوی صنف خودشان اداره می شود اما طبقه کارگر نه قانونش و نه دادگاهش را خودش نمی تواند بنویسید و اداره کند.

13- آیا تخمینی از کارگران ماهر در کشور وجود دارد؟ آیا به نظر شما لازم است برنامه ای از سوی دولت در جهت مهارت افزایی کارگران اجرا شود؟

آمار در کشور ما به دلیل وجود سازمان های موازی، دقیق نیست. اما باید برای طبقه کارگر به دلیل توسعه کشور و آمدن ربات در صنایع حتمن برنامه های نوسازی و بهسازی و توسعه شامل آموزش های حرفه ای کارگران را در نظر گرفت. که بتوانند در صنایع استخدام شده و هزینه آموزش باد هوا نشود. در حال حاضر در کشور ما بسیار مهندسین و پزشکان و دیگر فارغ التحصیلان وجود دارند که به نگهبانی و پیک موتوری مشغولند. باید نگاه نئولیبرالیستی از اقتصاد و آموزش کنار گذاشته شود تا هر اتفاق خوبی به کاریکاتور بدل نشود. متاسفانه مراکز فنی و حرفه ای ما مانند دانشگاهها، آموزش دیده بیرون می دهد بدون نیاز جامعه به آن.

14- به نظر شما چه برنامه هایی را می توان اجرا کرد که به حضور و همکاری کارگران در اداره و مدیریت کارگاه کمک کند؟ آیا نمونه ای از چنین شکلی از اداره کارگاه به صورت اشتراکی می شناسید؟

کافی است اصل 104 قانون اساسی درست اجرا شود و نگاه پلیسی و حذفی کنار گذاشته شود تا کارگران فارغ از عقیده و دیگر شاخص های حذفی در این فرایند شرکت کنند. به ویژه اعتماد سازی در بین کارگران صورت بگیرد، کارگران با جان و دل همکاری خواهند کرد. در روزهای پس از انقلاب این کشور هیچ سازمان نظارتی نداشت. مردم خود پلیس خود بودند و گرداننده کارخانه ها، ادارات، فروشگاهها و صنعت بودند و بهترین شکل از شورایی اداره کردن را به نمایش گذاشتند. آری باید به مردم و طبقه کارگر اعتماد کرد تا بیشترین ظرفیت مدیریتی و شورایی را دید.

15- به نظر شما در برنامه های توسعه ای چقدر به مشکلات کارگران توجه شده است و آیا این قوانین توانسته اند در حمایت و بهبود شرایط کار کارگران موثر باشند؟

در برنامه چهارم و پنجم توسعه قرار بود سندیکاهای کارگری رسمیت یافته و بر طبق اساسنامه سازمان بین المللی کار فعالیت کنند که اجرایی نشد. متاسفانه برنامه های 5 ساله هیچگاه مشکلات کارگران را در نظر نگرفته و با دید سودورزی به موضوعات کارگری نگاه می کنند. سازمان تامین اجتماعی به بازیچه ای در دست مدیران بی تجربه و فاسد تبدیل شده، کاهش پوشش سطح درمان کمتر شده، بیمه های تکمیلی که قرار بود مشکلات درمان کارگران را حل کنند به معضلی بدل شده اند. کافی است به عملکرد بیمه تکمیلی دانا در ذوب آهن نگاه کنید و از کارگران در مورد این بیمه بپرسید تا بگویند که چگونه سرگردان شده اند. در اساسنامه سازمان تامین اجتماعی قرار است به بیمه شده از صفر تا صد خدمات پوشش داده شود که در برنامه های 5 ساله نه تنها پوشش داده نشده بلکه کاهش وحشتناک یافته است.

16- از نظر شما مهمترین مسئله ای که باید در برنامه هفتم توسعه بیاید و در موردش سیاست گذاری شود کدام مسایل هستند و چرا؟

مهمترین موضوع برگشت به قانون اساسی و فصل سوم این قانون در مورد حقوق ملت است. متاسفانه در 40 سال اخیر بخشنامه ها جای قوانین اساسی را گرفته اند. خارج کردن کارگاههای زیر 10 نفر از شمولیت قانون نمونه ای از آن است که اصول 19 و 20 قانون اساسی و 29 آن را نقض کرده است. دومین موضوع کنار گذاشتن نگاه سودورزی است. این نگاه باعث شده صنایع ما تعطیل و کارگران بیکار شوند. به نظر شما واردات دسته بیل و کش شلوار از کشور بیابان خیز امارات به چه دلیل صورت گرفته است؟ همین دیدگاه باعث شده صنایع کشور ما از سوی مافیای واردات به دلیل گرفتن پورسانت چه از سوی مدیران دولتی و چه از سوی تاجران کارخانه های مهمی چون ارج، ماشین سازی تبریز و اراک، هپکو را تعطیل کند. صنعت نیشکر هفت تپه، ماشین راهسازی هپکو، ماشین سازی و تراکتور سازی اراک و تبریز و واگن سازی اراک تولیداتشان می تواند خاورمیانه را پوشش دهند اما وارد کننده شکر این را به سود خود نمی بیند. مسئله دیگر گرفتن مالیات صحیح از همه افرادی است که در این کشور درآمد دارند. در حال حاضر کارگران و کارمندان و در یک کلام حقوق بگیران بهترین مالیات دهندگان در سر هر ماه هستند. اما تجار، مافیا، نجومی بگیران با دادن رشوه و فرار مالیاتی دین خود به جامعه را پرداخت نمی کنند. با تربیت و عوض کردن سیستم مالیاتی به نفع مردم می توان درآمدهای دولت را افزایش داد. موضوع دیگر نگاه به واردات است. بازرگانی خارجی باید با دیدگاه منافع ملی یعنی چیزی که در داخل تولید نمی شود و مهم است که وارد شود، کارنامه ارزی برایش صادر شود تا صنعت، کشاورزی، دامداری، باغداری، شیلات دستخوش تعطیلی نشود. واردات کالاهای لوکسی مانند ماشین فراری، لوازم آرایش، پوشاک، پنبه، چوب بستی، پوست خربزه، توجیه اقتصادی ندارد. واردات به نگاه مردمی و تولید محور نیاز دارد. اما اصلی ترین موضوعی که باید در دستور کار توسعه قرار گیرد موضوع نظارت دقیق و آزاد گذاشتن سازمان های مردم نهاد و همکاری با آنان می تواند همه موارد گفته شده را اجرایی کرده در آبادانی و پیشرفت کشور کمک کند. نگاه حذفی و پلیسی جامعه را به انحطاط و ورشکستگی می برد. 5 ماه اول انقلاب روزهای اداره کشور به صورت مردمی بود که می تواند همچنان تجربه خوبی برای اداره کشور باشد.