یادی از استوره مقاومت!

در انتخابات مجلس ششم رقابت محجوب و منتجب نیا آخرین نفرات لیست اصلاح طلبان به دور دوم کشیده شده بود. خانه کارگر تبلیغات وسیعی را شروع کرده بود. ضمنآ دست به دامن کانون بازنشستگان تهران شده بود. سالن اجتماعات کانون پر از جمعیت بود. حسن صادقی سخنران جلسه بود او درباره ضعف طبقه کارگر صحبت می کرد و اینکه باید تمام تلاش مان را بکنیم که تنها نماینده طبقه کارگر یعنی محجوب در مجلس باقی بماند و بعد راجع به ضعف طبقه کارگر و نداشتن تشکل سندیکایی و نداشتن تاریخچه جنبش کارگری داد سخن داد.

همینجا فریاد آقای علیرضا فرهادی رییس هیات مدیره کانون بازنشستگان تهران بلند شد که:« آقای صادقی شما به سندیکاها و اتحادیه ها حمله کردید. شما اسناد سندیکاها، تمام صورت جلسات، اعلامیه، اساسنامه و اسناد تاریخی سندیکاها را با حمله مسلحانه تخلیه کردید. کجا بردید اسناد تاریخی جنبش کارگری را؟؟ کجا بردید ماحصل دهها سال تجربه طبقه کارگر ایران را؟؟ شما باید جوابگو باشید. شماها باید بابت خیانت هایی که به مردم ما، به طبقه کارگر ما کردید شرمنده و پاسخگو باشید نه اینکه حالا با کمال وقاحت خودتون را نماینده طبقه کارگر بدونید و زجه موره کنید که فعالیت های تاریخی طبقه کارگر ثبت و ضبط نشده و ما سند تاریخی نداریم. تمام حرکات جنبش کارگری و سندیکایی سند داشت تو و برادرهای چماق دارت غارت کردید.کجا بردید؟ چکارش کردید؟»

تمام مدتی که فرهادی فریاد میزد حسن صادقی با ظاهر سازی متواضعانه و آرام مرتب می گفت:« اجازه بدید …» و چیزی نداشت که بگوید. بلافاصله آقای فیضی از پیشکسوتان سندیکایی و نماینده کارگران «کارخانه روغن نباتی قو» شروع کرد:« جمهوری اسلامی اسم خودش راحکومت مستضعفین گذاشته برای اینکه اسمش بی معنی نشه کارگرها را غارت می کنه و ضعیف نگه میداره که راحت تر استثمارشون کنه امثال تو را هم به زور اسلحه و چوب و چماق بالای سر خانه کارگر گذاشته که کسی نفس نتونه بکشه. آقای صادقی در طول این همه سال که محجوب نماینده مجلس بوده کدامیک از حقوق کارگر را که پامال شده بوده تونسته برگردونه؟ تشکیلات به این عریض و طویلی کی تونسته یک قدم برای کارگر برداره؟» در اینجا علی اکبرخبازها مدیرعامل کانون بازنشستگان تهران با رندی خاص خودش موضوع را درز گرفت. او که می دید کنترل جلسه از دست صادقی خارج شده گفت:« همه میدونند که آقایان فرهادی و فیضی حقایق را با زبان تلخ و داد و فریاد مطرح می کنند. بگذریم بریم ناهار بخوریم. ختم جلسه»

من احساس خوبی داشتم اینها انسان های قدرتمندی بودند که می شد به دانش تجربه و موقعیت اجتماعی شان تکیه کرد به خصوص یعقوب مهدیون که در میان کهنسالان سندیکایی باهوش ترین و داناترین و شجاع و پاکباخته ترین بود. پیرامون او جوانان نشریه آتیه بودند که با بیان شدن بخشی از ظلمی که به طبقه کارگر شده و آنها به دلیل جوانی از آن بی خبر بودند شوکه شده بودند. زنده یاد فرهادی و دوستان کهنه کار او که در مبارزات طولانی سندیکایی و اتحادیه ای فولاد آبدیده شده بودند ما را یاری کردند که هیات موسسین سندیکاهای کارگری را تشکیل دهیم‌. تا فرهنگ اتحاد گرایی را به نسل بعد منتقل کنیم.

رهبران قدیمی سندیکای شرکت واحد قبل از سرکوب ( فرهادی و دوستانش در کانون بازنشستگان و سندیکای نانوایان) توانستند به استعدادهای نوشکفته در اتوبوسرانی تهران کمک کنند تا آنها با تحمل رنجی بس طولانی و طاقت فرسا یکی از نیرومندترین سندیکاهای تاریخ جنبش کارگری ایران را بسازند.

فرهادی در ذهن کارگرانی که با او پیر شدند و به کانون بازنشستگان آمدند همیشه یک تکیه گاه بود و برای جوانان مبارز یک” استوره مقاومت”

زنده یاد رضا کنگرانی فراهانی عضو هیات مدیره سندیکای کارگران خیاط