کارگران در هر سیستمی مالک کارخانه هستند!

کارگران نباید در هیچ سیستمی چه خصوصی و یا دولتی از فکر اینکه مالک کارخانه نیستند بیرون بیایند. کارخانه حتا از خانه خودمان هم باید برایمان مهمتر باشد چرا که نان ما و شخصیت اجتماعی ما در آنجاست هر چند که مالکی خصوصی داشته و یا مدیریتی دولتی در آن کار کند. کارخانه محلی است برای معیشت نسل های بعدی پس نباید موضوعاتی که مربوط به زندگی کارگران است را، دست کم گرفت. امروز در هفت تپه شکرها را مالک دغلکارش بیرون برده و می فروشد. برای اینکه رفقای ما در نیشکر هفت تپه در خصوص این دستبردها بتوانند راهکاری درست اتخاذ کنند در ادامه گوشه ای از مبارزات کارگری و تجربه کارگران ساوه ای را که می تواند برای همه زحمتکشان ایرانی درس آموز باشد، را می آوریم.

(بخش آموزش سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران)

کارخانه داروسازی نوین کاوش مامطیر(نوکام) با داشتن ٦٣ پرسنل واقع در شهر صنعتی ساوه از سال ٨٢ فعالیت تولیدی خود را آغاز کرد. این کارخانه با چارت سازمانی سهامداران، هیات مدیره، مدیرعامل، مدیرکارخانه، مدیران ارشد(مسئول فنی، مدیرتولید، مدیرفنی، مدیر تضمین کیفیت، مدیر کنترل کیفیت، مدیر آزمایشگاه، اداری، تحقیقات و حراست و نگهبانی ) و کارگران در واحد تولید و فنی و خدمات در زمینه تولید مواد اولیه دارویی شروع به کار کرد. فعالیت این کارخانه تا سال ٩٥ به خوبی ادامه داشت و در اوایل همین سال بود که با بحران مدیریتی روبرو شد و بین شرکا اختلاف پیش آمد. این شرکت بعد از دست به دست شدن و تغییر سهامداران آن، سرانجام توسط یک فامیل که عمده سهام آن را داشتند هدایت می شد. در سال ٩٥ بین فامیل های سهام دار به دلایل نامعلوم اختلاف بوجود آمد که موجب تعطیلی کامل کارخانه گشت. این تجربه مربوط به همان سالها و اوج مبارزات کارگران آن کارخانه جهت دستیابی به حق و حقوقشان می باشد ٩٥ تا ٩٧.

در سال ٩٤ اختلافات بین سهامداران اوج گرفت و نهایتا تولید کارخانه کمتر و کمتر شد، در عین حال در زمانی که تولید نبود از بانک وام گرفته شد که بخشی از آن صرف طرح و توسعه کارخانه شود، هزینه ای که در آن شرایط لازم نبود و ماه به ماه حقوق کارگران به دلیل بهانه نبود تولید عقب افتاد (اما کار توسعه شرکت و ساخت سالن جدید ادامه داشت ) برای ما سوال بود: پس چرا حقوقها را نمی دهند؟ کارگران بعد 3 ماه عقب افتادگی حقوق شروع به اعتراض کردند. مدیرعامل کارخانه با بی درایتی گفت که هر کسی می خواهد بماند و هر کسی می خواهد برود. کسی از کارگران کارخانه را ترک نکرد و بدون حقوق در کار طرح و توسعه شرکت می کردند به این امید که اوضاع سروسامان پیدا خواهد کرد و بهتر خواهد شد. هر نوع کاری را می کردند اما با نارضایتی. از کار ساختمانی وجوشکاری، رنگ کاری و….. انجام می دادند. طلب کارگران هر ماه بیشتر می شد. مدیرعامل تعدادی از کارگران را به دلیل اعتراض اخراج نمود. مبارزات کارگران شکل جدیدی به خود گرفت و بیشتر با هم مشورت می کردند. من خسرو به عنوان عضوی از سندیکای کارگران فلزکارمکانیک مشکلات را به سندیکا منتقل نموده و از آنها رهنمود خواستم. از این به بعد با همکاری سندیکا تلاش شد راه درست برای گرفتن مطالبات را اجرایی کنیم.

در اولین قدم رفت و آمد ما به اداره کار باز شد و جلسات متعددی در اداره کار ساوه با رییس اداره کار برگزار شد که اداره کار جانب کارگران را گرفت و به کارفرما فشار آورد که حقوق عقب مانده کارگران را بدهد. در این زمان کارخانه تعطیل شده بود و تنها ٧ نفر در آن بودند که ٤ نگهبان و یک اداری و ٢ نفر فنی برای نگهداری از دستگاهها .از سوی دیگر سهامدار اصلی شرکت دکتر علیپور به کانادا رفت و کارها را بدست یک نماینده بی کفایت و ظاهرن کلاهبردار داد. کارگران مانده بودند و نماینده یا وکیل دکتر. تقریبن بدهی کارخانه به کارگران حدود یک میلیارد بود که مبلغ ناچیزی بود اما همین مقدار را نماینده کارفرما نمی خواست بپردازد و می گفت دکتر نیست و باید حسابرسی شود . در این مرحله ما باید راه هایی را در پیش می گرفتیم تا بتوانیم به نتیجه مطلوب و بدون اینکه اتحادمان از بین برود به خواسته هایمان برسیم . چون کارخانه ما یک کارخانه داروسازی کوچک مواد اولیه دارویی بود و تعداد کارگران نیز کم بود، لذا دستیابی به خواسته ها از یک نظر آسانتر بود اما در عین حال اگر هوشیاری و آگاهی در سطح رهبران کارگران نبود گرفتن حق و حقوق نیز با مشکل روبرو می شد .بنابراین ما اهدافمان را مشخص کردیم که عبارت بود از :

١-گرفتن حقوق عقب مانده .

٢- گرفتن سنوات

٣- کمک به بازگشایی مجدد کارخانه (تا جایی که از دست ما کاری بر می آید).

٤- بازگشت به کار.

روش های دستیابی به این خواسته ها را بررسی کردیم که عبارت بود از :

١- شکایت به اداره کار برای حقوق سنوات .

٢- مذاكره با نماینده کارفرما و پیدا کردن راه حل برد -برد .

٣- تقسیم بندی کارگران به ٤ گروه که شکایت خود را بصورت دسته جمعی و گروهی پیگیری کنند .

متاسفانه با تمام حس همکاری کارگران، نماینده کارفرما در مراحل شکایت با قلدری در هیچ مرحله ای حضور نیافت (که نشان از نادانی او از مراحل شکایت در اداره کار بود ) تا در همان مرحله اول با توافق یکدیگر مشکل را حل کنیم و این به نفع ما شد و حکم غیابن صادر شد. کارفرما بصورت قانونی به پرداخت حق و حقوق ما محکوم شد .

ما حکم محکومیت و پرداخت مطالبات را به دادگاه انقلاب بردیم و در واحد اجرای احکام، نماینده کارفرما به دادگاه فراخوانده شد که بعد از چندین ماه و چند بار فراخوان، کارفرما در دادگاه حضور نیافت و ما علیرغم میل باطنی حکم توقیف اموال کارخانه را گرفتیم و هر گروه تعدادی از دستگاه های کارخانه را بعد از کارشناسی قیمت توسط کارشناس دادگاه توقیف و پلمپ نمودیم (هزینه کارشناس را ما دادیم ). حتا توانستیم با هماهنگی قبلی در آن زمان ماشین مدل بالای مدیرعامل را که برای سرکشی به کارخانه آمده بود را توقیف کنیم و او را با ماشین کرایه روانه تهران نماییم . توقیف ماشین مدیرعامل روحیه کارگران را بهتر نمود. مدیرعامل با اصرار از کارگران خواست که ماشین زیر پایش را توقیف نکنیم که در جواب او یکی از کارگران گفت:«همانطور که شما در سال نو و شب عید ما را بیکار کردی و همسرم که موقع زایمانش بود و به پول نیازمند بودم و اصرار به شما کردم که مرا بیرون نکنی و شما توجه ای به حرف من نکردید، ما هم الان به حرف شما گوش نمی دهیم و حتمن ماشین را توقیف می کنیم و شما باید با کرایه به تهران بروید »

ما در روزهای بعد کارخانه را زیر نظر داشتیم و متوجه شدیم که نماینده کارفرما مخفیانه قصد فروش دستگاههای کارخانه را دارد بدین منظور ما فورا به دادگاه مراجعه نمودیم و نامه ای تهیه نمودیم با امضای کارگران که کارفرما قصد فروش دستگاههای کارخانه را دارد. تعدادی از دستگاهها را که ما توقیف کرده بودیم، ولی او با فروش مابقی دستگاهها قصد از بین بردن کارخانه را داشت. این در شرایط کنونی که کشور به دارو نیازمند است، اخلال در امر اقتصاد می باشد و خواهان پلمپ درب سالن تولید، فنی و آزمایشگاه و درب بزرگ ورودی ماشین رو شدیم. در گفتگو با رییس دادگاه انقلاب گفتیم:« با این کار کارفرما، دیگر از کارخانه نشانی نخواهد ماند و یکی از کارخانه های فعال در عرصه تولید دارو از بین خواهد رفت» با همکاری دادستان حکم پلمپ درب ها را گرفته و از نگهبانها نیز خواستیم که کوچکترین خروجی اموال را به ما گزارش دهند وگرنه خود شریک جرم خواهند بود. با این همه هنوز کارفرما حاضر به پرداخت حقوق کارگران نشد. ما فشار را بیشتر نموده، تعدادی از ما هر روز به اجرای احکام رفته خواستار آمدن نماینده کارفرما به دادگاه شدیم و در غیر این صورت فروش تعدادی از دستگاهها را به مزایده گذاشتیم . گذاشتن مزایده اساسن خواست قلبی کارگران نبود چون اگر دستگاهها به فروش می رفت این بار نیز از کارخانه نشانی نمی ماند. اما ما امیدوار بودیم که از این طریق کارفرما را به دادگاه بکشانیم .

مزایده انجام شد. خریداران دعوت شدند تا به اجرای احکام بیایند و قیمت های خود را بدهند. در چنین شرایطی نماینده کارفرما آمد و قول اجرای مطالبات کارگران را داد و خواستار عقب افتادن فروش و فرصت شد. خریداران نیز چون قیمت ها مناسب بود اصرار به خرید داشتند. این موضوع نماینده کارفرما را وادار کرد تا به صورت کتبی در اجرای احکام قول به دادن مطالبات با امضای خود شد .

در این میان گفتگو بین کارگران آغاز شد. تعدادی از کارگران خواهان حراج دستگاها بوده و گفتند که برایشان گرفتن حقوق مهم است و ما دیگر نمی خواهیم که در این شرکت کار کنیم و سرنوشت آن برای ما مهم نیست و این همه بلا سرما آمده و الان باید قاطع باشیم دستگاهها را بفروشیم، تعدادی دیگر بر این نظر بودند که تا جایی که امکان دارد نباید بگذاریم که کارخانه از بین برود و اگر فرصتی کارفرما می خواهد به او بدهیم البته بصورت مکتوب در اجرای احکام. ما که 2سال صبر کردیم یک ماه هم صبر می کنیم ولی بعد آن فرصتی نمی دهیم (ناگفته نماند که با گفتگو با رییس دادگاه انقلاب ایشان گفتند که به هیچوجه نمی توانند در شرایط کنونی دستور حراج و فروش را بدهند ) با این آگاهی که ما داشتیم نظر دوم غالب شد و فرصت یک ماهه داده شد که سرانجام در فرصت داده شده کارفرما با اقساط در 4 مرحله دو ماه به دو ماه، تمامی مطالبات کارگران را پرداخت. الان کارخانه با سهامداران جدید شروع به کار کرده و با حدود 20 کارگر به تولید مشغول است و در آینده نیز نیروی جدید می گیرد. تعدادی از کارگران قدیم نیز مجددن به کار بازگشتند.

درس هایی که ما گرفتیم :

١- اتحاد همه کارگران یا اکثریت آنها لازم است.

٢- هدف گذاری باید روشن باشد و مطالبات باید شفاف باشد .

٣- کارگرانی که مطالبات را پیگیری می کنند باید رهبرانی را انتخاب کنند که کاملا سازش ناپذیر، آگاه، و جانبدار کارگران بوده و تطمیع نشوند .

٤- از همه اشکال دستیابی به خواسته استفاده کنند (مذاکره ،تجمع،اعتصاب….)

٥- صبور باشیم و همواره حرکت بعدی حریف را از قبل پیش بینی کنیم .

٦- از تجربیات دیگر کارخانجات که مشکلی مانند ما دارند استفاده کنیم و با آنها هماهنگ شویم .

٧- از تشکل های مستقل کارگری استفاده کنیم (که ما از سندیکای فلزکارمکانیک بهره بردیم )

٨- ز فضای مجازی برای رسیدن صدایمان استفاده کنیم (که در آن زمان ما در فضای مجازی اخبار کارخانه را توسط سایت سندیکای فلزکارمکانیک، خبری کردیم ).

اگر راهکارهای سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران و درایت کارگران آگاه و استدلال اینکه «کارخانه خانه ماست و نباید متلاشی شود» نبود، امروز خانواده های کارگران شاغل در این کارخانه معلوم نبود چه سرنوشتی می داشتند. ما کارخانه را برای شهر، برای جنبش کارگری، سندیکای فلزکارمکانیک و از همه مهمتر فرزندانمان حفظ نمودیم.

در پایان امیدوارم که این تجربیات به درد دیگر کارگران بیاید.
سپاس خسرو از سندیکا .?