ما چه می خواستیم! (٤)

انقلاب بهمن و ثمرات آگاهی بخشی آن!

از چند ماه به انقلاب بهمن ٥٧ و باز شدن فضای نیمه علنی سیاسی کشور و رسیدن نشریات و اعلامیه های احزاب، سازمان ها و شخصیت های سیاسی به دست مردم، درک تازه ای از حکمرانی و زندگی در جامعه آن روزها، برای مردم شکل گرفت. کشتار ١٧ شهریور ٥٧ چهره عریان حکومت شاه را پیش روی مردم گذاشت. اعتصاب کارگران شرکت نفت در تهران روز ١٨ شهریور به رهبری سندیکای کارگران خطوط لوله، قدرت تازه ای را به عرصه سیاسی نوید داد. قدرتی که ناشی از تصمیم زحمتکشان برای جامعه و زندگی نوین بود. اعتصاب های عمومی زحمتکشان نتیجه این تصمیم برای زندگی تازه بود. از نیمه پاییز ٥٧ کمیته های محلات که توسط جوانان و عناصر مخفی احزاب و سازمان های سیاسی ایجاد گردیده بود، امنیت جامعه را معنای جدیدی بخشید. ارتقا سطح شعور و درک سیاسی مردم و به تبع سیاسی تر شدن جامعه که طی ٥٠ سال دوران پهلوی، مردم را از آنچه حاکمیت نمی پسندید دور نگه داشته بود، نوید روزگار دیگری را می داد. اغراق نیست اگر ادعا کنیم که از نیمه بهمن تا اوایل خرداد ٥٨ امنیت کامل در سراسر کشور برای مردم برقرار بود و برای دزدان و اختلاسگران و ظالمین، امنیتی وجود نداشت و به همین خاطر هم این ناپاکان به سرزمین موعود خود مهاجرت کردند. هیچ کلانتری کار نمی کرد و از فردای انقلاب در هیچ چهارراهی پلیس وجود نداشت اما نظم و امنیت برقرار بود چرا که مردم خود امنیت و نظم را به عهده گرفته بودند.

تاثیر ده شب شعر انستیتو گوته اولین جرقه پراکندن آگاهی به صورت علنی میان مردم بدون واسطه بود. روشنفکران و عناصر سیاسی فقط از طریق مطبوعات با مردم تماس داشتند، اما ده شب شعر گوته این تماس را مستقیم کرد. حال، جوانان و مردم با روشنفکران خود بی واسطه حرف می زدند و بهم گوش می دادند. افزایش بی سابقه خرید کتاب، تیراژ افسانه ای روزنامه های دولتی و نشریات مخفی سازمان ها و احزاب، مردم را به سطحی بالاتر از مدیران شاه رساند. از اول مهر ٥٧، از مدارس چالش کشیدن حاکمیت شروع و به دانشگاهها و ادارت رسید.َ در مراسم چند صد نفری ١٩ بهمن ٥٧ در دانشگاه تهران آغاز تغییر جامعه رقم خورد و در پی آن به نبرد سخت دیکتاتور با مردم در طی روزهای ١٩، ٢٠، ٢١، ٢٢، ٢٣ بهمن انجامید. از فردای ٢٣ بهمن نفس بهاری انقلاب در روح و جان اکثریت قریب به اتفاق مردم دمیده شد. مردم با هر سلیقه سیاسی و فکری به سوی احزاب و سازمان های سیاسی مورد علاقه خود رهنمون شدند. تاثیر انقلاب آن چنان معجزه آسا بود که حتا بر روی لات ها هم اثر گذاشت. در شهرک سیزده آبان شهرری لات ها هم روزنامه خوان و طرفدار سازمان های سیاسی نه برای نمایش و پدرسوخته بازی بلکه با تمام جان، شده بودند. مردمی که ٥٠ سال زبان بسته نگه داشته شده بودند و اندیشه شان در حد رادیو و تلویزیون پرویز ثابتی(رییس ساواک) نگه داشته شده بود، امروز به میزان ١٠٠ سال ارتقا یافته بودند. نظم، انضباط، آزادی به معنای تمام کلمه در جامعه جاری بود. فراوانی احزاب و سازمان های سیاسی و مذهبی و فضای انتقاد و بحث آزاد، اندیشه های عقب افتاده را به چالش کشیده بود. مردم تشنه دانستن و یادگیری بودند. سیاسی بودن و ارجح تر از همه، زندانی سیاسی بودن ابهتی خاص داشت و غیرسیاسی بودن توهینی که هیچکس بر خود روا نمی داشت.

آزادی اندیشه، آزادی بحث و انتقاد، سالم ماندن بعد از هرگونه اظهار نظری و سالم به خانه برگشتن، این چیزی بود که ما می خواستیم. عشق به میهن و آزادی و سربلندی آن، سکه روز بود. نه نظارتی بود نه سانسوری در کار و نه اداره ای که اندیشه را وزن کند و به تو بگوید خط قرمز اینجاست. در این فضا جامعه رشد کرد و امنیت و رعایت نظم و حقوق همدیگر توسط مردم برقرار بود. با آنکه اسلحه به فراوانی در دست مردم بود، اما ناهنجاری صورت نگرفت.

احزاب سیاسی و سندیکاها و شوراهای کارگری به مدرسه دائمی زحمتکشان و مردم بدل شدند. با هر اتفاق سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و به دنبال آن اظهار نظر احزاب و سازمان های سیاسی که خود را در مقابل قضاوت مردم گذاشته بودند، سطح شعور و دانش مردم و هم گروههای سیاسی هر روز به سطح بالاتری می رسید. بحث سیاسی گروههای سیاسی در انظار مردم که برای اولین بار از تلویزیون پخش شد، مردم را با شیوه دیگری از حکمرانی آشنا کرد که متاسفانه ادامه نیافت تا هر کسی خود را عریان در مقابل قضاوت مردم قرار دهد.

انفجار آگاهی بخشی که ایران را در بر گرفته بود و می رفت تا منطقه خاورمیانه را هم بی نصیب نگذارد، هراس عقب مانده های فکری و امپریالیسم جهانی را برانگیخت. عدالت جویان ترکیه، عراق، کویت، امارت، عمان، عربستان، پاکستان، افغانستان، و به ویژه فلسطین که همبستگی با آن از همان روزهای اول انقلاب به شعار«امروز ایران فردا فلسطین» تبدیل شده بود، نوید بهاری را می داد که دیکتاتورهای این کشورها از آن وحشت داشتند. تشکیل جبهه پایداری از کشورهای ایران، سوریه، لیبی، یمن جنوبی و مبارزین فلسطینی و قدرتمندی سازمان غیرمتعهدها که با پیوستن ایران به آن جنبش جهانی ضد سرمایه داری را لبریز از آرزوی روزهای خوش نمود، سرمایه داری جهانی را به هراس انداخت. پشتوانه سیاسی جهانی که می توانست ما را در منطقه و جهان به عنوان یک کشور صلح جو، انسان مدار، و عدالت خواه در منطقه مطرح کند.

انقلاب محبت و دوست داشتن همدیگر را با هر نجله فکری به ارمغان آورده بود. درد تو درد دیگری بود و شادی دیگری شادی تو. این بود ان چیزی که ما می خواستیم. عدالت اجتماعی برای همه.

مازیار گیلانی نژاد ٦ اسفند ١٤٠٠

.