صدای حق گوی، رهگوی خاموش شدنی نیست!

غلامحسن رهگوی کارگر بازنشسته تامین اجتماعی و مطالبه گر شاخص بازنشستگان مستقل قزوین نیز به آغوش مادر، زمین بازگشت.
غلامحسن رهگوی نه تنها در مطالبه گری قوی و سرسخت بود که مافیای کانون عالی و کانون بازنشستگان قزوین بسیار از او حساب می برد، بلکه شاعر کارگری و زبان حق گوی همه بازنشستگان بود و با اشعار خود افشاگر ستمگریهای مسوولین بود، از جمله این شعر:
مدیر ورشکسته/ قلب ما رو شکسته
داره بازی می کنه/ با روح بازنشسته
حق ما رو نمیده/ تو خواب خوش لمیده
سخت کرده زندگی رو/ با افکار پوسیده
فراری از قانون/ دل ما رو کرده خون
یه وزیر شکم سیر/ حق رو نموده زنجیر
نمی بینه کارگر رو/ کارگر شده زمینگیر
کارگر و بازنشسته/ بال و پرش شکسته
گیر کرده توی بن بست/ خسته تر از یه خسته

ضمن عرض تسلیت به خانواده محترم غلامحسن رهگوی، فقدان این مطالبه گر دانا و زبان برنده کارگران و بازنشستگان را به عموم بازنشستگان به ویژه بازنشستگان قزوین تسلیت می گوییم.
آنچه ماندنی است فعالیت ضد مافیایی علیه کانون های بی عرضه بازنشستگی اوست و راهش ادامه دارد.
با این بیت سعدی او را می ستاییم و به او بدرود می گوییم:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند.

بازنشستگان مستقل قزوین
بازنشستگان متحد تهرانی
بازنشستگان مستقل گیلان
بازنشستگان مستقل رامهرمز
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴