
سالهاست شاهد لفظ «مستمری بگیر» در مورد بیمه گذاران بازنشسته تامین اجتماعی هستیم که کلمه غلطی است چرا؟؟
چون ما سرمایهگذارانی هستیم که نه فقط ما بلکه پدران و مادران مان هم در سازمان تامین اجتماعی سپرده گذاری کردند تا در زمان پیری از آن بهرهمند گردند. اندوخته های ما و مادران و پدران مان در حاضر به غول بزرگی به نام شستا شده است که از مافیای ضد کارگر تا دولت و مدیران بی عرضه و روسای مافیایی سرسپرده کانون عالی و کانون های شهرستان ها در نابودی آن همدست و کوشا هستند.
دوستان بازنشسته
مستمری بگیر کسی است که هیچ آورده ای نداشته و ماهانه مبلغی به عنوان کمک دریافت می کند مانند افراد وابسته به کمیته امداد و بهزیستی تا خیریه های مختلف. اما ما در سالهای جوانی ۳۰ درصد حق بیمه به سازمان پرداخت کرده ایم که حتا سهم کارفرما هم در حقیقت بخشی از دستمزد ما بود که به تامین اجتماعی داده شد. با همین ۳۰ درصد حق بیمه کسر شده آن زمان می توانستیم سکه، ارز، و هزاران سرمایه گذاری دیگر انجام دهیم.
ما سهام دار شستا و کل سازمان تامین اجتماعی هستیم که از حقوق کارمندان تا نگهداری ساختمان و حقوق مدیرعامل از اندوخته های ما پرداخت می شود. چه بسیار خانواده ها که مادر، پدر، فرزند، همگی در این سرمایه گذاری مشارکت داشته اند.
اما موضوع مهم این است که این اندوخته های ما که تبدیل به کارخانه و املاک و سهام بورس و هزاران کالای با ارزش دیگر شده است مانند غول هلدینگ شستا. یا مورد دیگر پول های کسر شده توسط کانون ها از حقوق هایمان که در صندوق کانون عالی و کانون شهرهاست در اختیار چه کسانی و چه می شود؟؟؟
البته که بازیچه کارهای خلاف این آقایان می شود و به همین دلیل است که این مافیا از دادن بیلان مالی به اعضا مثل سگ می ترسند چون می دانند که دست پلیدشان رو خواهد شد. برای همین هیچ جراحی نمی تواند آنان را از صندلی های بهش چسبیده جدا کند تا آنان بتوانند به پدرسوخته بازی و حیف و میل اموال ما مشغول باشند که نمونه آن را در کانون های مختلف از تهران تا قزوین و کانون عالی مشاهده می کنیم.
اندوخته های ما طبق گزارش شفاهی بازرس کانون تهران یک قلم خودرویی به قیمت یک میلیارد و ششصد میلیون تومان تبدیل شده است که معلوم نیست زیر پای کیست و از آن چه استفاده های خصوصی می کنند. در دیگر کانون ها نیز چنین است و مختص تهران و قزوین نیست.
ما پولی سرمایهگذاری کرده ایم و این پول با همه بی عرضعگی مدیران و دزدی های جورواجور به سرمایه ای هنگفت تبدیل شده که باید پس از مرگ مان به اولادمان برسد چون سهام دار هستیم. اگر این پول واقعن خرج رفاه کارگر و بازنشسته می شد هرگز املاکی و ساختمانی و سهام بورسی در کار نبود که بازیچه دست کانونی ها و مدیران تامین اجتماعی شود.
باید تلاش کنیم تا در اساسنامه کانون ها این موضوع قید شود که هر بازنشسته ای چه میزان سهم از این ثروت دارد؟؟
بی دلیل نیست که مافیای لانه کرده در دولت می خواهد سازمان تامین اجتماعی را با همه دارایی هایش ببلعد وگرنه اگر این سازمان ورشکسته است چرا دولت می خواهد آن را مال خود کند.
سهام داران بازنشسته متحد تهرانی