“شنیدن کی بود مانند دیدن”

باید به روستاها رفت، باید در بین کشاورزان بود، باید از نزدیک مشکلات کشاورزی را لمس کنی تا متوجه شوی کار کشاورزی در ایران به چه روزی افتاده و چه آینده ای درانتظار آن است . به نظرمن کشاورزی و کشاورزان دارند نفسهای آخر را می کشند و اگر وضعیت به همین منوال پیش برود روز به روز به تعداد کوچندگان روستایی به سمت شهرها و یا بهتر است بگوییم حاشیه ی شهرها اضافه می شود و بیش از پیش روستاها خالی از سکنه خواهد شد. کشاورزی ای که قرار بود اساس استقلال کشور گردد به روزی افتاده که گاه از پس هزینه های سرسام آور خود برنمی آید .از کارگر فقیرتر و بی حقوق تر و بی پناه تر کشاورز است. کشاورزان حالشان خوب نیست زیرا:

1 – بی توجهی کامل دولت به مشکلات کشاورزی و کشاورزان هم در حوزه کشاورزی شامل تامین ماشین آلات و ادوات کشاورزی، سموم، کود، تسهیلات به موقع و کافی، آموزش و…. هم در حوزه رفاهی شامل تامین آب، برق، بهداشت، مدرسه، اینترنت، جاده، جلوگیری از آسیبهای طبیعی و………

2 – گرانی ادوات وماشین آلات کشاورزی.

3 – گران بودن سرسام آور انواع کود و سموم.

مثال:پاییز سال 98 کود پتاس برای باغات پسته کیسه ای 90 هزار تومان بوده که پاییز سال 99 به 545 هزار تومان جهش پیدا می کند. یعنی بیش از 600 درصد افزایش. عجیب اینکه این کود از طریق جهاد کشاورزی توزیع می شود و روی کیسه ها قید گردیده که فروش آزاد آن پیگرد قانونی دارد. عجیب تر اینکه در سال 98 در ازای 6 ساعت حق آب یک کیسه کود به کشاورز می دادند ولی در سال 99 در ازای 12 ساعت یک کیسه سهمیه در نظر گرفته می شود ( ساعت آب براساس یک دوره 13یا14 روزه کشاورز چند ساعت آب صاحب است) و یا سم تا لیتری یک میلیون تومان هم وجود دارد که مورد نیاز باغداران است.

4 – نقش مخرب دلالان در خرید محصولات کشاورزی و بی تفاوتی دولت در این امر مهم. این بی تفاوتی در حدی است که دلال تعیین کننده است در قیمت گذاری خرید محصولات از کشاورز و فروش آن با قیمت چند برابر خرید که در این خصوص گندم یک استثناء است.

5 – کم رنگ شدن نقش تعاونی های روستایی در تأمین نیازهای کشاورزان و خرید به موقع محصولات با نرخ عادلانه از کشاورز و توزیع آن با قیمت مناسب در بین مصرف کننده و کوتاه کردن دست دلالان.

6 – کشاورزان به دلیل پراکندگی و جمعیت کم روستایی و کوچ جوانان تحصیل کرده به سمت شهرها، از هیچگونه تشکلی که آنها را آگاه و متحد نماید برخوردار نیستند و این پراکندگی، سطح توقع آنها را بسیار پایین آورده است. بارندگی آذرماه 99 باعث جاری شدن سیل در بعضی روستاهای اطراف ابرکوه از استان یزد شد. روستاییان بدون اینکه منتظر باشند یا امیدی داشته باشند که نهادی و یا سازمانی به کمک آنها بیاید خود با امکانات اولیه مثل بیل و تراکتور مسیر سیل را تغییر دادند تا به خانه ها و باغاتشان آسیبی نرساند.

7 – متاسفانه شوراهای اسلامی روستایی نیز اکثرن نقشی در کم کردن مشکلات روستاییان ندارند که هیچ بلکه بیشتر اوقات به مجریان سیاستهای ضد کشاورز نهادها و مسئولان تبدیل می شوند.

8 – با این همه مشکلات و نارسایی ها و بی توجهی مخرب مسئولان و نهادها و سازمانها ی مرتبط با کشاورزی و روستائیان، برنامه هایی نیز برای دست در جیب کشاورز کردن هم دارند.

کشاورزی تعریف می کرد که ساکنان روستای ما صاحب زمین هایی در حومه روستا هستند که سند رسمی و قطعی از زمان قبل از انقلاب در دست دارند ولی به دلیل بی آبی و ندادن مجوز حفر چاه، کشت روی آنها صورت نمی گیرد و به این بهانه منابع طبیعی دست روی آنها گذاشت که این زمین‌ها جزو منابع طبیعی گردد اما با وساطت شورای اسلامی قرار شده با پرداخت وجهی دوباره به صاحبانش برگردانده شود. یعنی زمین خودشان را به خودشان بفروشند.

9 – در موقع انتخابات نمایندگان یادشان می افتد که روستاییان از چه مشکلات و نارسایی هایی رنج می برند و با دست گذاشتن روی آنها و با وعده ی برطرف کردن مشکلات و کمبودها مردم را تشویق به رای دادن می کنند و پس از انتخاب شدن دوباره در بر روی همان پاشنه خواهد چرخید و روستائیان تنها می مانند با مشکلاتشان.

خلاصه کلام این که تحریمی که آمریکا بر علیه ایران وضع نموده دولت برعلیه روستاییان به کار می گیرد. به طورمثال:

بیشتر روستاهای استان کرمانشاه در مناطق سردسیری واقع گردیده به همین خاطر در فصل سرما سوخت نقش حیاتی در زندگی آنها دارد. بگذریم از اینکه سالهاست که وعده ی گازکشی می شنوند ولی هنوز در خیلی از روستاها اجرایی نگردیده است اما بدتر اینکه نفت و گاز مایع را نیز برای آنها سهمیه‌ بندی شده یعنی برای هر خانوار در ماه 300 لیتر نفت 2 کپسول 11 کیلویی گاز مایع، که این سهمیه به هیچ وجه جوابگوی احتیاجات گرمایشی و پخت و پز آنها نیست. در نتیجه مجبورند کمبود سوخت را از طریق آزاد و با قیمت هنگفت جبران نمایند.

باید تأکید نمود که این منوال رو به روز بیشتر اقتصاد کشاورزی را به سمت ورشکستگی و نابودی می راند.

کشاورزی در ایران به برنامه ای مدون، علمی و کارشناسی شده و حمایت جدی دولت در رفع نیازمندیهای بخش کشاورزی نیازمند می باشد.

باید نقش دلالان را در اقتصاد کشاورزی کوتاه و تعاونی‌های تولید و توزیع را احیاء نمود و گسترش داد.

باید دانش روز کشاورزی را به کشاورزان آموزش داد.

باید جوانان روستایی را به آموختن علم کشاورزی کاربردی رهنمون و زندگی مناسب را در روستا برای آنها فراهم نمود.

باید ادوات کشاورزی و ماشین آلات، بذر، سموم و کود به اندازه کافی و با قیمت مناسب و با مساعدت مالی دولت در اختیار کشاورزان قرار گیرد.ِ

باید بهداشت، درمان، آموزش، امکانات ارتباطی از جمله اینترنت که حق روستائیان است برای آنها فراهم گردد.

اگر این اقدامات صورت پذیرد و در کل به نیازهای روستاییان و تأمین آنها توجه جدی و کافی گردد قطعن هم کشاورزی رشد خواهد داشت و هم گامی است در جهت خودکفایی و قطع وابستگی به خارج و مهمتر اینکه از مهاجرت روستائیان به سمت شهرها جلوگیری و حتمن سمت کنونی مهاجرت برعکس خواهد شد و در نتیجه از مشکلات شهرنشینان هم بسیار کاسته خواهد شد.

“گوشی شنوایی آرزوست”

محمد اکبری