کارگران و چالشهای خرید خانه!

برای چه کار می کنیم و برای آبادانی میهن سختکوشی می نماییم؟…

برای چه و چرا و چگونه از سرزمین پدری دل کنده ایم و به امید یافتن کاری در اندازه منش خودمان از این شهر به آن شهر می دویم و کیف کارگری خودمان را بر دوش گرفته ایم و پر امید به راه افتاده ایم؟…

چه کسانی و چه دستهایی ما را بدرقه نموده اند تا استوار و پابرجا به راه خودمان برویم و و چگونه شده است که دیگر امید نمی بینیم و به زور لبخند زده ایم و دست و دلمان به کار نمی رود؟…

ما را چه شده است که با این همه دوندگی کردن، دیگر چشم به راه اینکه در زیر سقف خانه خودمان زندگی نماییم نیستیم و آرزوی خانه داشتن را بایستی با خود به گور ببریم؟…

ما را چه شده است که هرگاه سخن از خانه ساختن و زمین گرفتن می آید ناخودآگاه تن و پیکره مان به لرزه می افتد و زندگانی در سیاه چادر برایمان زیباتر و آسوده تر نشان داده است؟…

به راستی که ما در این سرزمین پر از فراوانی به کجا داریم می رویم و چگونه می توانیم در گذرگاه بادهای گزنده و توفان ها نور چراغ روشن نماییم و سیاه چادر خود را پابرجا و استوار نگه داریم؟..

به گونه ای به پیش رفته ایم که خرید زمین برای برپا نمودن سیاه چادر هم به اندیشه مان نمی آید؛ چرا که گرانی های بدون مرز راهها بر ما بسته اند و سنگدلانه به آغوش باد و گزند توفانها هل داده می شویم…

ما که از کمترین نیازهای روزمره زندگانی خودمان بازمانده ایم و بدون آنکه بدانیم به دنبال چه هستیم؛ گیج و منگ به دنبال ناکامی ها در اندیشه فرو رفته ایم و به جز خشم و نفرت از سیستم فرمانروایی سرزمینمان راه به جایی نبرده ایم..

آیا راهی برای برون رفت از بن بستهای پیش رو نیست و سردمداران سرزمینمان برای گرانی های بدون مرز دل به کدام آیه های آسمانی دوخته اند تا گره از نابسامانی های کارگران بگشایند؟..

آیا کارگران نبایستی خانه از خودشان داشته باشند؟ آنها تا چه زمانی بایستی کاشانه خود بر کول بگذارند و با اینهمه هزینه های هنگفت که بر گُرده های مردم سنگینی نموده است؛ پول اجاره و رهن هم پرداخت نمایند؟…

کارگران دیگر رمقی ندارند؛ چون امنیت و آسایش آنان را شبیخون زده اند و از فردا بیمناک هستند و تنها دل به جنبشهای کارگری دوخته اند تا هر از زمانی با اهرمهای فشار بتوانند برای رسیدن به دادگری خودشان کاری انجام داده باشند…کارگران در اندوه گرانی های بدون مرز که دسترنج آنان به هر گونه ای نادیدنی به یغما می برند بسیار خشمگین شده اند و به دنبال راه چاره هایی ژرف برای برون رفت از همه نابسامانی های پیش رو هستند.

وارتان خرمدین سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران

١٧|٨ |١٤٠٠